يكى از اصول شيوه تبليغى قرآن, كاربرد اصول روانشناسى است. گرچه اصول روانشناسى در تبليغ به صورت كلاسيك و مدون از ابتكارات علم و دانش روزگار معاصر است, اما اصول فطرى آن هيچگاه جداى از انسان ها نبوده است و اگر به آيات قرآن بنگريم به اين نتيجه مى رسيم كه قرآن در امر تبليغ به اصول روانشناسى فردى و اجتماعى عنايت كامل داشته است(1).
در روانشناسى تبليغى قرآن روش هايى به كار رفته است كه در ذيل به برخى از آنها در فراخور اين نوشتار اشاره مى شود:
خداوند متعال از اين روش براى تربيت انسان استفاده مى كند و نمونه هاى فراوانى از آن در قرآن ديده مى شود:
1. براى دور نمودن مردم از غيبت كردن, آن را به خوردن گوشت برادر مرده تشبيه مى كند و بدينوسيله عواطف و احساسات را تحريك مى كند:
((...إيحب إحدكم إن يإكل لحم إخيه ميتا..))(2).
((آيا كسى از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد...))؟!
2. حضرت ابراهيم(ع) عموى خود ((آزر)) را با لفظ ((يا ابت)), ((اى پدرم)) خطاب مى كند تا شايد از اين راه دلش نرم شده و عاطفه اش برانگيخته گردد و به راه راست هدايت شود(3).
3. قرآن براى ترساندن مردم از تقسيم ناعادلانه ارث, عواطف پدرى را تحريك مى كند و فرزندان يتيمشان را در برابر چشمانشان مجسم مى سازد:
((و ليخش الذين لو تركوا من خلفهم ذريه ضعافا خافوا عليهم..))(4).
((كسانى كه اگر فرزندان ناتوانى از خود به يادگار بگذارند, از آينده آنان مى ترسند...)).
لازم است بدانيم كه از آنجا كه سياست تبليغى قرآن براساس واقع نگرى و حقيقت گرايى و به تعبير خود قرآن ((بلاغ مبين)) است, از به كارگيرى ابزارهاى تبليغاتى ناروا و غير اخلاقى نظير شايعه پراكنى, تشنجآفرينى, نيرنگ و فريب و ... خوددارى نموده است و فقط به تبليغات انحرافى و بكارگيرى ترفندها و سوژه هاى گمراه كننده اشاره نموده و ماهيت آنها را برملا كرده و خطر آنها را خاطرنشان ساخته و راه مقابله با آن را نشان داده است(5).
يكى از روش هاى تبليغى كه از نظر روانى مى تواند تإثير زيادى داشته باشد, روش اسوه سازى و معرفى الگوى خوب و بد است. در اين روش, مبلغ مى تواند واقعيت را عينيت بخشد.
اين روش در قرآن مورد استفاده قرار گرفته است. مثلا گاهى صريحا حضرت محمد(ص) و حضرت ابراهيم(ع) را به عنوان بهترين الگوها معرفى مى كند:
((لقد كانت لكم فى رسول الله اسوه حسنه لمن كان يرجو الله و اليوم الاخر.. ))(6).
((براى شما در زندگى رسول خدا(ص) سرمشق نيكويى مى باشد. براى آنها كه اميد به بهشت خدا و روز قيامت دارند)).
((قد كانت لكم اسوه حسنه فى ابراهيم و الذين معه))(7).
((براى شما مومنان, ابراهيم(ع) و يارانش الگوى خوبى هستند)).
و گاهى نيز بدون چنين تصريحى, اسوه ها را معرفى مى كند:
((و إيوب اذ نادى ربه إنى مسنى الضر و إنت إرحم الراحمين))(8).
((و ياد كن حال ايوب را وقتى كه دعا كرد كه اى پروردگار! مرا بيمارى سخت رسيده و تو از همه مهربان ترى)).
در آيه فوق, نحوه سخن گفتن حضرت ايوب(ع) با خداوند بيان شده است كه پس از ذكر بيمارى خود به گفتن ((و إنت إرحم الراحمين)) اكتفا مى كند و تقاضاى خود را آمرانه از خدا نمى خواهد. اين يك اسوه حسنه است كه خداوند آن را در معرض ديد و آگاهى قرار مى دهد.
نمونه ديگر آن را, حضرت يونس(ع) معرفى مى كند كه از خداوند درخواستى داشته كه به سبب حيا و ادب آن را به زبان نمىآورد(9).
((...سبحانك انى كنت من الظالمين فاستجبنا له و نجيناه من الغم...))(10).
تشويق از امورى است كه در تربيت و تبليغ افراد از نظر علم روانشناسى تإثير زيادى دارد و قرآن هم در شيوه تبليغى اش از اين روش استفاده نموده است از جمله:
با يكسان ندانستن عالم و غير عالم, دانشمندان را تشويق مى كند:
((هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون))(11).
((آيا دانايان با كسانى كه نمى دانند, برابرند؟)).
و گاهى قرآن تشويق هاى مضاعف مى كند, مثلا به هدايت يافتگان وعده مى دهد كه بر هدايتشان بيفزايد و بدين صورت آنان را به تقواى بيشتر تشويق مى كند:
((و يزيد الله الذين اهتدوا..))(12).
((خداوند بر هدايت هدايت يافتگان مى افزايد)).
اصل مسامحت همانند قاعده ى عامه اى است كه در امر تبليغ بايد رعايت گردد و خداوند تبارك و تعالى در مقام ربوبيت, اساس تكاليف را بر مسامحت بنا نهاده است:
((يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر...))(13).
((خداوند حكم را براى شما آسان خواسته و تكليف را مشكل نگرفته است..)).
بازگشت اين اصل در امر تبليغ و تربيت به ويژگى عمومى ((ضعف)) در انسان ها است كه در قبال به دوش گرفتن تكاليف سنگين فرو مى شكنند و بر اين اساس, روش هاى تبليغى بايد به گونه اى فراهم شود كه مظهر سهل انگارى باشد كه دو روش : ((مرحله اى نمودن تكاليف)) و ((تجديد نظر در تكاليف)) پيشنهاد مى گردد:
قرآن كريم در مقام تبليغ, انجام پاره اى از تكاليف را يكباره درخواست نكرده تاانجام آن براى مكلف دشوار باشد, بلكه به تدريج و در چند مرحله بيان كرده است و نمونه ى بارز آن را در آيات حرمت خمر و ربا(14) مى توان ديد.
براساس اين روش, اگر مبلغ احساس كرد كه مخاطبين توان انجام تكليف را ندارند بايد آسان تر بگيرد و به گونه اى تازه و ابتكارى, تكليف را بر دوش مخاطبان بگذارد.
با دقت در قرآن, ملاحظه مى شود كه اين روش مورد استفاده قرار گرفته است كه نمونه ى بارز آن تجديد نظر در مورد حرمت مباشرت با همسران در ماه رمضان است چون بيم آن وجود داشت كه برخى به سبب اين حرمت به گناه افتند, حكم مزبور برداشته شد و از آن پس, مباشرت در شب هاى اين ماه حلال گرديد:
((احل لكم ليله الصيام الرفث الى نسائكم...))(15).
1. رهبر, محمد تقى, پژوهشى در تبليغ, ص 466.
2. حجرات: 12.
3. مريم: 42.
4. نسإ: 9.
5. ر.ك: رهبر, محمدتقى, پژوهشى در تبليغ, ص 275.
6. مائده: 90.
7. ممتحنه: 4.
8. انبيا: 83.
9. طباطبائى, سيد محمد حسين, الميزان, ج14, ص ذيل آيه 88 از سوره انبيا.
10. انبيإ: 88.
11. زمر: 9.
12. مريم: 76.
13. بقره: 186.
14. بقره: 186.
15. بقره: 187.